کد مطلب:210730 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

شی ء و لاشی ء
درسی از امام صادق علیه السلام برای ابوحنفیه.

شی ء به معنی چیزی است مطلق و لاشی ء یعنی هیچ چیز - شیخ مفید در كتاب اختصاص از سماعه ذیل آیه ی شریفه:

و الذین كفروا اعمالهم كسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماء

روایت می كند كه مردی نزد ابوحنفیه آمد گفت شی ء و لاشی ء را برای من معنی كن و آن چیزی كه خداوند قبول نمی كند كدام است و چگونه است.



[ صفحه 193]



ابوحنیفه متحیر ماند نتوانست پاسخ او را بدهد و لاشی ء را معنی كند غلام خود را احضار كرد گفت این قاطر را سوار می شوی می روی خدمت حضرت صادق امام رافضی ها و بلاشی ء می فروشی و قیمت آن را گرفته می آوری.

چون امام اعمال منافقین را بلاشی ء معنی كرده و تشبیه به سراب كرده و از قرآن همین آیه استنباط فرموده بود ابوحنیفه خواست تخطئه و تحقیر نماید كه لاشی ء چیزی نیست.

غلام قاطر را سوار شد رفت خدمت حضرت امام صادق علیه السلام گفت ابوحنیفه این استر را به من داد كه به حضرت تو بفروشم فرمودند قیمت آن چند است؟!

عرض كرد بلاشی ء می فروشم حضرت فرمود قبول كردم و به همین مبلغ خریدم و استر را غلام خود فرمود بگیر ببر به طویله ببند - غلام ابوحنیفه ساعتی توقف كرد چون قیمت آن را نگرفته بود و گمان می كرد لاشی ء چیز است كه باید در قبال استر بگیرد عرض كرد قیمت استر را مرحمت كنید كه مرخص كردم فرمودند فردا به خود ابوحنیفه خواهم داد غلام نزد آقای خود ابوحنیفه برگشت و جریان را گزارش داد.

ابوحنیفه خوشحال شد كه با فروش قاطر معنی لاشی ء را اقلا می آموزد روز بعد خود ابوحنیفه خدمت حضرت صادق رفت پس از سلام و تحیت امام صادق علیه السلام فرمودند برای دریافت ثمن و قیمت حیوان كه لاشی ء مقرر بود آمده ای - عرض كرد بلی حضرت فرمود با من سوار شو از شهر بیرون برویم چون به صحرا رسیدند پس از ساعتی كه آفتاب بالا آمد در افق دوری آبی نمایان شد كه سرابی بود و صفای آب تجلی داشت به طوری كه تصور می رفت آب جاری است.

حضرت امام صادق علیه السلام به ابوحنیفه فرمود آن حدود چه می بینی -؟ عرض كرد آب است چون به آن مكان رسیدند اثری از آب نبود باز كمی دور شدند مجددا با همان منظره مصفا مواجه گردیدند به ابوحنیفه فرمود چه می بینی گفت آب است فرمود این آب را به جای قیمت استرت بگیر -این همان لاشی ء است كه خداوند در قرآن از - كسراب بقیعة -تعبیر فرموده یعنی مانند آب نما و سرابی است كه آدم تشنه پندارد آن آب است چون نزدیك می شود می بیند سراب است - لاشی ء همان سراب است.

ابوحنیفه از آن سفر كوتاه اگر چه یك مركبی را از دست داده بود بدون قیمت ولی یك معنی لطیفی را درك كرده بود چون نزد اصحابش برگشت او را مهموم و مغموم دیدند



[ صفحه 194]



گفتند مولانا چه شد قیمت استر را گرفتی - گفت استری را كه ده هزار درهم خریده بودم به هدر دادم و بلاشی ء یعنی هیچ فروختم.

این یك درسی بود از امام صادق علیه السلام در مجرای تعلیم و تربیت مكتب جعفری كه عملا معانی كلمات و تفسیر آیات را به شاگردان خود می آموخت و همین خسارت های مادی و استفاده های معنوی بوده كه ابوحنیفه گفت اگر من دو سال خدمت امام صادق را درك نكرده بودم تمام عمرم به هدر رفته بود.